ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آرامش و آسایش

آرامش چیست؟ در فرهنگ لغت معین آرامش به: آرمیدن، فراغت، صلح، آشتی، ایمنی و امنیت معنا شده است.

اما اینکه منشا اصلی آرامش کجاست ؟ منشا اصلی آرامش در درون ما انسانها قرار دارد و در واقع یک حس درونی میباشد.گرچه عوامل محیطی و بیرونی هم بر آن تاثیر گذار هستند.

مقدمه ای بر آرامش درون:

اجازه بدید در همین ابتدا با ذکر یک سوال از شما این مبحث مهم را باز کنم. آیا تا به حال در مسابقه ی طناب کشی شرکت کرده اید؟ یا اینکه به تماشای چنین مسابقه ای نشسته اید؟ در این مسابقه هر دو طرف انرژی زیادی را صرف میکنند، اما با این حال تحرک زیاد و حرکت زیادی را ما شاهد نیستیم و در واقع از جایشان زیاد تکان نمیخورند. عدم آرامش یا به اصطلاح داشتن تناقض  چه در وجود ما و چه با فرد دیگری، دقیقا مثل بازی طناب کشی است، یعنی انرژی زیادی را از ما میگیرد و هیچگونه پیشرفتی، در واقع به وجود نمی آید.

تناقض در وجود انسانها معمولا میان بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن تان رخ می دهد. به عنوان مثال زمانی که بخشی از وجود شما (ناخودآگاه) تمایل به انجام کاری دارد مثل مصرف مواد و بخش آگاه شما با این کار مخالفت دارد، در این حالت آرامش شما از بین رفته و شما دچار یک تضاد شدید در وجودتان میشوید.

اما شاید این سوال برای شما پیش بیاد که چه تفاوتی ما بین آرامش و آسایش وجود دارد. همانطوری که در تعریف آرامش خدمتتان عرض شد آرامش یعنی: آرام گرفتن، راضی شدن و …

ولی آسایش یعنی: راحت، استراحت، آسانی، آسودگی و…..

اما تفاوت بین اید دو واژه در این است که همانطوری که اشاره شد، آرامش به یک حالت روحی و روانی و یک حالت درونی اطلاق میگردد که نتایج آن را میتوان در بیرون از خود مشاهده کرد. ولی آسایش بیشتر به جنبه رفاه و راحتی و امکانات بیشتر در جهت تسیل در امور زندگی به کار میرود که بیشتر جنبه بیرونی دارد و یک حالت ابزار بیرونی است برای داشتن زندگی راحت تر.

اما مشکل از آنجایی شروع میشود که ما به علت داشتن زندگی ماشینی و زندگی های مدرن معمولا بیشتر به سمت آسایش در حرکت هستیم تا آرامش و حتی خیلی از اوقات این دو واژه متفاوت را با هم، هم ردیف و یکی میپنداریم که این خود اشتباهی فاحش است. البته این بدان معنی نیست که ما نباید به دنبال آسایش در زندگیمان باشیم، برعکس آسایش میتواند روند زندگی را برای ما تسهیل کرده و لذتهای آنی خوبی را هم به همراه داشته باشد، ولی اشکال کار از آنجایی شروع میشود که ما بیشتر اوقات آرامشمان را فدای آسایشمان میکنیم که این خود زمینه ساز انواع و اقسام مسائل و مشکلات در زندگی ما میشود و ما باید با تدبیری درست این موضوع را  راهبری کنیم.

به عنوان مثلا فرض کنید که شخصی که دارای یک حقوق متوسطی میباشد، برای خرید یک خودروی گرانقیمت اقدام میکند، و برای تهیه وجه خرید این خودرو مجبور به گرفتن وام و اضافه کاری های زیادتر از حد توان خود میشود، خود این عامل باعث کم شدن روابط این شخص با خانواده و دوستان خویش وهمچنین کم تر شدن تفریحات وی و همچنین فشار مضاعف روحی و جسمی بر او شده و پس از گذشت اندک زمانی به بیماری های روحی و جسمی متعددی مبتلا میگردد. در اینجا میبینیم که این شخص آرامش خویش را فدای آسایشش کرده و متحمل خسارات بس جبران ناپذیری در این ارتباط میگردد.

و متاسفانه این مسئله در جامعه امروز ما بسیار شایع میباشد.


:: برچسب‌ها: آرامش و آسایش,
نویسنده : آرامش
نیایش

اينها را به نيت آن ننوشته ‏ام كه كسي بخواند، و بر من رحمت آورد، بلكه نوشته ‏ام كه قلب آتشينم را تسكين دهم، و آتشفشان درونم را آرام كنم.

هنگامي كه شدت درد و رنج طاقت ‏فرسا مي‏شد، و آتشي سوزان از درونم زبانه مي‏كشيد و ديگر نمي‏توانستم آتشفشان وجود را كنترل كنم، آنگاه قلم به دست مي‏گرفتم و شراره‏ هاي شكنجه و درد را، ذره‏ ذره از وجودم مي‏كندم و بر كاغذ سرازير مي‏كردم… و آرام ‏آرام به سكون و آرامش مي‏رسيدم.

آنچه در دل داشتم. بر روي كاغذ مي‏نوشتم و در مقابلم مي‏گذاشتم، و در اوج تنهايي، خود با قلب خود راز و نياز مي‏كردم، آنچه را داشتم به كاغذ مي‏دادم و انعكاس وجود خود را از صفحه مقابلم دريافت مي‏كردم، و از تنهايي به در مي‏آمدم

اينها را ننوشته‏ ام كه بر كسي منت بگذارم، بلكه كاغذ نوشته ‏ها بر من منت گذاشته ‏اند و درد و شكنجه درونم را تقبل كرده‏ اند

اينجا، قلب مي‏سوزد، اشك مي‏جوشد، وجود خاكستر مي‏شود، و احساس سخن مي‏گويد.

اينجا، كسي چيزي نمي‏خواهد، انتظاري ندارد، ادعايي نمي‏كند… فرياد ضجه‏اي است كه از سينه‏اي پر درد به آسمان طنين‏ انداخته و سايه‏ اي كم‏رنگ از آن فريادها بر اين صفحات نقش بسته است.

چه زيباست؛ راز و نيازهاي درويشي دل‏سوخته و نااميد در نيمه‏ شب، فرياد خورشان يك انقلابي از جان گذشته در دهان اژدهاي مرگ،

اعتراض خشونت ‏بار مظلومي، زير شمشير ستمگر،

اشك سرد يأس و شكست بر رخساره زرد دل‏شكسته ‏اي در ميان برادران به خاك و خون غلتيده،

فرياد پرشكوه حق، هر حلقوم از جان گذشته‏ اي عليه ستم‏گران روزگار.

چه خوش است؛ دست از جان شستن و دنيا را سه‏ طلاقه كردن،

از همه قيد و بند اسارت حيات آزادشدن،

بدون بيم و اميد عليه ستم‏گران جنگيدن،

پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن،

به همه طاغوت‏ها نه گفتن،

با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن.

جايي كه ديگر انسان مصلحتي ندارد تا حقيقت را براي آن فدا كند، ديگر از كسي واهمه نمي‏كند تاحق را كتمان نمايد

آنجا، حق و عدل، همچون خورشيد مي‏تابد و همه قدرت‏ها، و حتي قداست‏ها فرو مي‏ريزند، و هيچ‏كس جز خدا  فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.

من آن آزادي را دوست دارم، و از اينكه در دوره‏ هاي سخت حيات آن را تجربه كرده ‏ام خوشحالم، و به آن اخلاص و سبكي و ايثار، و لذت روحي و معراج كه در آن تجربه ‏ها به آدمي دست مي‏دهد حسرت مي‏خورم...

.گزيده ‏اي از راز و نيازهاي دست‏ نوشته دکتر چمران

 


:: برچسب‌ها: دکتر چمران,
نویسنده : آرامش
تفاوت نسخه های مختلف مایکروسافت از قبیل RTM ,CTP , ... چیست؟

در حقیقت این اسامی به نوعی چرخه تولید یک محصول نرم افزاری را از ابتدا تا انتها ، یعنی از لحظه ای که قابل تست هستند تا لحظه ای که دیگر تست های خودشان را پس داده اند و آماده برای استفاده در محیط های کار واقعی هستند را به شما نمایش می دهد، در اصطلاح به این چرخه به زبان انگلیسی Software Release Lifecycle در فرهنگ لغت مایکروسافت گفته می شود ، هر چند که ما ایرانی هستیم و اساسا در خصوص نوع محصول حرف چندانی نمیزنیم و فقط منتظر ارائه نسخه نهایی و کرک شده هستیم اما بهتر است اطلاعاتی در خصوص این موارد هم داشته باشیم . خوب به معرفی این نوع چرخه و شیوه نامگذاری آنها میرسیم. 

1-Common Technology Preview یا نسخه CTP


نسخه های CTP بصورت ویژه در محصولات شرکت مایکروسافت دیده می شود ، CTP یعنی این محصولی که شرکت ارائه داده است صرفا یک پیش نمایش یا بهتر بگوییم یک رونمایی از تکنولوژی جدیدی است که شرکت مایکروسافت در حال ایجاد آن می باشد . این محصول را قبل از ارائه نسخه بتای محصول ارائه می دهند و معمولا برای دریافت بازخورد از افرادی است که با این نرم افزار جدید می خواهند کار کنند ، معمولا کدهای نرم افزاری که در این مرحله ارائه می شود بسیار ناقص می باشد و دارای باگهای زیادی در خود می باشد ، شاید بتوانیم بگوییم که نرم افزار در مرحله CTP در مرحله Develop یا توسعه قرار دارد . این نوع ارائه محصول را می توانیم به عنوان محصول آلقا هم نام ببریم که مایکروسافت معمولا محصولات با این نسخه را بصورت عمومی برای دانلود همگانی در وب سایت خود قرار می دهد. 

2-Release Candidate یا RC


نسخه های RC در حقیقت تا حد زیادی مشابه نسخه های CTP هستند اما نسبت به نسخه CTP باگ ها و مشکلات کمتری دارند ، معمولا محصولاتی که از نسخه CTP خارج می شوند و به مرحله RC میرسند ، کاندید این هستند که به یک محصول قابل اتکا و قابل استفاده برای عموم در بیایند . محصولاتی که در قالب نسخه RC ارائه می شوند معمولا شانس بسیار کمی در اضافه شدن امکانات جدید به خود در مدت زمان ارائه نسخه RC و RTM دارند و معمولا تنها اصلاحاتی که در این بین بر روی اینگونه محصولات انجام می شود اصلاحات مربوط به باگ هایی است که در این دور مرحله پیدا شده است. 

3-Released To Manufacturer یا RTM


نسخه RTM را میتوانیم همان نسخه ای معرفی کنیم که شما در نهایت در قالب CD یا DVD خریداری کرده و از آن در محیط واقعی کار استفاده میکنید . هرگاه محصولی را در فروشگاه بصورت بسته بندی از مایکروسافت مشاهده کردید قطعا از نسخه RTM آن محصول می باشد ( البته نه در ایران ) ، زمانی که یک پروژه به نقطه نتیجه گیری نهایی و استفاده در محیط های عملیاتی برسد به اصطلاح به آن نسخه از نرم افزار نسخه Gold یا طلایی گفته می شود که در اینجا ما آن را با نسخه RTM شناسایی می کنیم . اما فراموش نکنید که همه محصولاتی که در قالب RTM ارائه می شوند حتما در قالب CD یا DVD موجود نیستندو روش های متفاوتی برای ارائه آنها وجود دارد. 

چرخه تولید نرم افزار در مایکروسافت



4-Released To Web یا RTW


این نسخه از نرم افزارها تا جاییکه من در اینترنت جستجو کردم ، معمولا شیوه ارسال یا منتقل کردن نرم افزارهایی را نشان میدهند که می توان آنها را تا حدودی با RTM مقایسه کرد ، مایکروسافت نسخه های جدید آنها را برای دانلود در وب سایت خود قرار می دهد ، برای مثلا انواع نسخه های مختلف نرم افزار مرورگر وب Internet Explorer می تواند در قالب نسخه RTW منتشر می شوند و یا نرم افزار برنامه نویسی ASP.NET MVC به هنگام تمکیل شدن در قالب RTW یا متتشر شده در وب ارائه می گردد. من اطلاعات دقیقتری در خصوص این نوع نسخه از نرم افزارهای مایکروسافت بدست نیاورده ایم و خوشحال می شوم دوستان در این خصوص تجربیات و دانش خودشان را به اشتراک بگذارند. 

5-Fully Supported Out-of-Band release یا OOB


این نسخه از محصولات در قالب یک محصول یا یک چارچوب نرم افزاری مشخص ارائه نمی شوند یا بهتر بگوییم بخشی از Framework ای که ما بر روی سیستم خود نصب می کنیم نمی باشد ، برای مثال شما یک امکان یا ویژگی بسیار جالب در نرم افزارهای برنامه نویسی مایکروسافت دارید اما این به عنوان جزئی از یک بسته کامل در اختیار شما قرار نمیگیرد و به نوعی بصورت ماژولار در اختیار کاربران قرار میگیرد ، با اینکه در محصول اصلی وجود ندارد اما به محض نصب شدن بصورت کامل توسط نرم افزار اصلی پشتیبانی می شود ، شما می توانید این نسخه از نرم افزارها را براحتی از تیم پشتیبانی مایکروسافت بصورت علاوه بر سازمان درخواست کنید. از نمونه این نسخه از نرم افزارها میتوانیم به Atlas اشاره کنیم که ابتدا با این نام و بصورت یک ماژول معرفی شد و سپس به Ajax تغییر نام داده و در محصول .Netframework 3.5 بصورت خودکار اضافه شد. 

6-Original Equipment Manufacturer یا OEM


محصولات نوع OEM همانطوری که از نامشان پیداست برای شرکت های خاصی تولید و ارائه می شوند ، برای مثال شرکت Dell تولید کننده لپ تاپ است و در روز 10000 عدد لپ تاپ تولید میکند ، منطقی نیست که این شرکت برای هر کدام از لپ تاپ هایی که درست می کند یک CD یا DVD سیستم عامل خریداری کند ، در اینجاست که شرکت Dell با شرکت مایکروسافت قرار داد بسته و سیستم عامل را بصورت لایسنس دار ویژه لپ تاپ های خود برای نصب به تعداد معینی خریداری میکند که به این نوع سیستم عامل ها که معمولا به هنگام خرید تجهیرات بر روی آنها نصب شده است محصولات نوع OEM گفته می شود. 

منبع: سابت مایکرو سافت

نویسنده : محمد نصیری 


:: برچسب‌ها: نسخه های مایکروسافت,
نویسنده : آرامش
روز پنجم سفر عشق

در ترمینال جنوبی سوار اتوبوس شدیم که مقصدش  مرز چذابه بود.مسافران اتوبوس کامل شدند و حرکت کرد.بعد از دو ساعت در یک موکب توقف کرد تا صبحانه بخوریم .در مسیر موکب ها زیادی بود و بعضا جند نفر وسط جاده ایستاده بودند و خودروهای عبوری را مجبور به توقف یا کاهش سرعت می کردند! کار بسیار خطرناکی بود برای ادای نذر! بعد صبحانه راننده درخواست کرایه کرد . کرایه دوازده هزار دینار یا 150 هزار تومان بود . مسافر بغل دستی من بر سر مبلغ کرایه با راننده زیاد جرو بحث کرد بطوری که راننده عصبانی شد و گفت که به ترمینال برمی گردد و نصف کرایه تعیین شده می گیرد.یک نفر اهوازی صندلی ردیف اول نشسته بود و نقش مترجم را داشت.از وی پرسیدیم مگر در ترمینال مبلغ کرایه تعیین نشده بود؟ گفت چرا همین مبلغ تعیین شده بود. از مسافر کناری پرسیدم پس بحث برای چیست؟ گفت که می خواهم چانه بزنم تا قیمت را پایین بیاورم! با تعجب گفتم وقتی کرایه تعیین شده دیگر چانه زنی چه معنی دارد؟! بعد با وی گفتم که اکنون جان 40 مسافر در دستان این راننده است اگر وی را عصبانی کنیم ممکن ایت حادثه ناگواری برای ما رخ دهد.بالاخره راضی شد و کرایه را پرداخت. در راه که بیشتر با وی صحبت کردم گفت که چند سال قبل تصادف شدیدی با خودرو داشته و بعداز آن کمی عصبی شده و هم اکنون نیز قرصهاس آرامبخش مصرف می کند. 

خلاصه برای نهارو نماز هم در یک موکب دیگر توقف کردیم . حدود 4 عصر به مرز رسیدیم . پس از انجام امور ویزایی و عبور از گیتهای کنترلی وارد خاک ایران شدیم و به سمت پارکینگ حرکت کردیم و سوار بر خودرو به سمت شهر دیار خود راهی شدیم. 

سفر پرخبر و برکت وپر تجربه بود .ان شاالله به زودی زوذ نصیب شما هم بشود.


:: برچسب‌ها: سفر کربلا,
نویسنده : آرامش
روز چهارم سفر عشق 2

بعد 2 ساعت به نجف رسیدیم .راننده یک مرد سبیل دررفته داش مشدی بود! گفت که تا کوفه نیز خواهد رفت فاصله نجف تا کوفه 15 کیلومتر است . نردیک مسجد کوفه پیاده شدیم و بعد تحویل کوله وارد مسجد شدیم نسبتا خلوت بوداین مسجد محل شهادت حضرت علی ع است .مزار مسلم بن عقیل ، هانی بن عروه و مختار ثقفی نیز در این مسجد است.نماز ظهر و عصر را خواندیم. برای این مسجد اعمال و مناسک ذکر شده که تا غروب آفتاب بجا آوردیم . نماز مغرب و عشا را داخل مسجد خواندیم و به سمت نجف حرکت کردیم .بعذ از ورود به نجف به سمت حرم حرکت کردیم با توجه به خستگی بیش از حد و با توجه به اینکه از 2 صبح که بیدار شده بودیم قرار شد قبل از زیارت کمی استراحت کنیم با پرس وجو از چند زائر آدرس  به صحن فاطمه زهرا  س رفتیم این صحن بسیار وسیع در غرب حرم علوی قرار داشت که توسط مهندسان ایرانی طراحی و توسط کارگران و استادکاران ایرانی ساخته شده بود. البته هنوز تکمیل نشده بود .با زحمت چند پتو تحوبل گرفتیم و در حیاط صحن خوابیدیم . هوا سرد بود من و پدر آن شب سرما خوردیم قبل از اذان صبح بیدار شدیم و به سمت حرم حرکت کردیم در حیاط حرم نماز صبح را خواندیم و بعد از نماز  وارد حرم شدیم وجود برادران شیعه افغانی چشمگیر بود . بعد از زیارت حرم و خواندن زیارت نامه  و نماز زیارت ، به نیابت از مرحوم پدر بزرگم ، مادر ، خاله  ، همسر و همه اقوامی که التماس دعا گفته بودند نماز خواندم. با توجه به تجربه اندک من ، در حرم امام علی ع ، نسبت به سایر حرمهای شریف در عراق انسان احساس آرامش بیشتری داردو دل کندن از آن سخت است حدود ساعت 8 از حرم خارج شدیم و ببه سمت پایانه مسافربری حرکت کردیم....


:: برچسب‌ها: سفر کربلا,
نویسنده : آرامش
روز چهارم سفر عشق

بعد از یک ساعت پیاده روی گنبد طلایی حرم را دیدیم.نمی دانستیم حرم امام حسین ع است یا حرم حضرت عباس ع ، به هردو ایشان سلام کردیم کمی که جلوتر رفتیم متوجه شدیم که حرم حضرت عباس است. ازدحام جمعیت بسیار زیاد بود کفشداری و بخش امانات بسیار شلوغ بود به زحمت یک کلید یک کمد گرفتیم و کفشو کوله مان را داخل کمد جا دادیم و وارد حرم شدیم . اطراف ضریح مطهر بسیار شلوغ دستمان به ضریح نرسید .نماز صبح و زیارتنامه را خواندیم و به طرف بین الحرمین حرکت کردیم بقدری مسیر شلوغ بود که 40 دقیقه طول کشید تا به حرم امام حسین ع برسیم وارد حرم شدیم  از ترس گم کردن همراهان،  بار اول ، دستمان  به ضریح نرسید جایی را نشان کردیم و قرار گذاشتیم که بعد از زیارت به آنجا برگردیم. تک تک به زیارت رفتیم مرا که موج جمعیت به سمت ضریح هدایت کرد و بدون هیج فشار و اذیتی زیارت کردم . پدر و آقای مومنی هم با همین روش موفق به زیارت شدند.تحلیل من این بود که ضریح  شش گوشه امام حسین ع بزرگتر از ضریح حضرت عباس بود و عملکرد خدام سیدالشهداء در هدایت زوار بهتر از آنجا بود. بهرحال بعد از انجام اعمال زیارت  از خرم خارج شدیم .ساعت حدود 8 صبح بود.

پذر پیشنهاد داد که به تل زینبیه و خیمه گاه هم برویم . تَلّ زَینبیّه مکانی مُشرف به قتل‌گاه امام حسین (ع) است. در واقعه کربلا، زینب (س) از بالای آن، حال برادرش (حسین بن علی) را به هنگام جنگ نظاره می‌کرد. این مکان، در غرب حرم امام حسین ع قرار دارد .بعد مراجعه به آنجا فهمیدیم که درحال بازسازی است و به سمت خیمه گاه حرکت کردیم . مسیر بعلت تردد دسته جات عزاداری بسیار پرترافیک بودو به علت بارندگی ذو شب پیش هم پر آب! به زحمت خود به خیمه گاه (در محل برپایی خمیه‌های امام حسین(ع) و یارانش در واقعه عاشورا بنا شده است.)رساندیم آنجا کمی خلوت تر بود. بعداز نماز و زیارت به طرف حرم حضرت عباس ع حرکت کردیم  تا کقش و کوله مان رابرداریم حدود ساعت 10 صبح به سمت نجف حرکت کردیم. ازدحام در خیابانهای کربلا هم زیاد بودو باید پیاده تا گاراژ می رفتیم تااز آنجا با ماشین به نجف برویم.بعد دو ساعت به گاراژ رسیدیم یک محوطه وسیع خاکی و طبق معمول بدون تابلو و راهنمایی که مقصد خودروها را یا باد سوال می کردی یا به داد شاگرد راننده گوش می دادی!جالب اینکه هیچ اتوبوس و ونی به سمت نجف نمی رفت .اتفاقی یک از تربلی باری  که مقصدش نجف بود را یافتیم و سوار شدیم...


:: برچسب‌ها: سفر کربلا,
نویسنده : آرامش
روز سوم سفر عشق

فاصله کاظمین تا کربلا 115 کیلومتر بود راننده ون با مسیر آشنا نبود به همین خاطر یک ساعت طول کشید تا از بغداد خارج شدیم.در این مسیر نیز پیاده روی بسمت کربلا در جریان بود و از شهر مسیب در فاصله 60 کیلومتری تا کربلا ،موکب هابه پا بود و چون در این مسیر بیشتر عراقی ها پیاده روی می کردند موکب ایرانی مشاهده نشد. از شهر مسیب به بعد ترافیک جاده سنگین شد .یکی از همسفران ما یک پزشک ایرانی بود که از طرف هلال احمر ایران و بطور داوطلب آماده بود .پدرم در راه سرفه میکرد که پزشک ایرانی تعدادی قرص آموکسی سیلین به وی داد و توصیه نمود در اولین فرصت یک معاینه کامل از ایشان انجام شود.حدود ظهر ترافیک به قدری سنگین شد که ترجیح دادیم پیاده شویم. 35 کیلومتر تا کربلا راه بود در یک موکب توقف کردیم نماز را خواندیم و نهارخوردیم بعد جند دقیقه ای براه افتادیم.مسیر تا کربلا دو باند جداگانه بود که باند رفت ترافیک پرحجم و مسیر برگشت خلوت بود و جالبتر اینکه در مسیر برگشت از کربلا تعدادی خودرو در خلاف جهت و بسمت کربلا در حرکت بودند ما پس از چند دقیقه ای پیاده روی بطرف باند برگشت رفته و سوار یک موتور وانت! (از همانها که در محدوده باز برای باربری استفاده می شود یک موتور سیکلت که به یک وانت کوچک تبدیل شده) و تا 30 کیلونتری و گیت بازرسی رفتیم . گویا تمامی خودروها فقط تا این گیت حق تردد داشتند و همه پیاده از گیت عبور می کردند بعد از گیت تعداد زیادی اتوبوس زائران را تا نزدیکی کربلا جابجا می کردند. در اتوبوس با یک عراقی که ساکن یکی از شهرهای استان بغداد بود هم کلام شدیم او نیز  مانند سایر عراقی ها درباره تاثیر تحریمها بر زندگی مردم  ایران سوال پرسید گویا درابن باره در رسانه های عراق زیاد صحبت شده بود . از اتوبوس پیاده شدیم تا حرم پنج شش کیلومتری راه بود پیاده راه افتادیم هوا رو به تاریکی بود  آقای مومنی را گم کردیم من وپدر کمی منتظر ماندیم ولی خبری نشد شارژ گوشی من تمام شده بود در یک موکب آنرا به شارژ زدم و برای نماز مغرب آماده شدیم بعد نماز گوشی را روشن کردم یک پیامک از طرف آقای مومنی بود که موقیتش را اعلام کرده بود وی را یافتیم و به مسیر ادامه دادیم .بعد از ساعتی در یک موکب خوابیدیم و ساعت 2 بیدار شدیم و بسمت حرم حرکت کردیم ... 


:: برچسب‌ها: سفر کربلا,
نویسنده : آرامش
روز دوم سفر عشق

صبح بعد از صرف صبحانه و خداحافظی با اهالی منزل  به سمت ترمینال شهر العماره حرکت کردیم. ترمینال که نه یک گاراژ بزرگ که با بارش دیشب پر از آب شده بود و تردد در آن مشکل بود. پس از گفتگو با چند راننده با یک راننده به توافق رسیدیم و به سمت بغداد حرکت کردیم .حدود ساعت 11 به شهر بغداد رسیدیم شهر بغداد نسبت به سایر شهرهای عراق که قبلا دیده بودم تمیزتر بود از شهر بغداد با یک تاکسی به کاظمین رفتیم و پس از عبور از چندین گیت بازرسی به حرم کاظمین رسیدیم. من برای اولین بار مشرف می شدم حرم نسبتا خلوت بود و به راحتی زیارت کردیم و جایتان سبز!

در یک موکب مستقر شدیم و کمی استراحت کردیم برای نماز جماعت مغرب و عشا به حرم رفتیم و پس از نماز اعلام نمودند که امشب به روایتی شب شهادت امام رضاع است حرم کاظمین محل قبور مطهر پدر و پسر(امام موسی کاظم ع و امام جواد ع) امام رضا ع است که داخل یک ضریح و زیر دو گنبد طلایی قرار دارند و مراسم عزاداری برگزار شد. بعد از مراسم مجددا زیارت کردیم و به موکب بازگشتیم و پس از استراحت و خواب برای نماز صبح مجددا به حرم رفتیم و بعد از نماز صبح به سمت کربلا حرکت نمودیم ...


:: برچسب‌ها: سفر کربلا,
نویسنده : آرامش
ّبعدش چی؟

یک ﺗﺎﺟﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎیی در ﻣﮑﺰیک ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮﻯ ﺍﺯ ﺑﻐﻠﺶ ﺭﺩ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺵ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺎﻫﻰ ﺑﻮﺩ !
ﺍﺯ ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻯ؟

ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ : ﻣﺪﺕ ﺧﯿﻠﻰ ﮐﻤﻰ !

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺻﺒﺮ ﻧﮑﺮﺩﻯ ﺗﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎﻫﻰ ﮔﯿﺮﺕ ﺑﯿﺎﺩ؟

ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ : ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ !

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ : ﺍﻣﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻭﻗﺘﺖ ﺭﻭ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻰ؟

ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ : ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻢ ! ﯾﮏ ﮐﻢ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮﻯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ! ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎﻡ ﺑﺎﺯﻯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ! ﺑﺎ ﺯﻧﻢ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻭﻧﻢ ! ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﻣﯿﭽﺮﺧﻢ ! ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺑﻪ ﮔﯿﺘﺎﺭ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺷﮕﺬﺭﻭﻧﻰ ! ﺧﻼﺻﻪ ﻣﺸﻐﻮﻟﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺯﻧﺪﮔﻰ !

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ : ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﻭ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ ! ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮﻯ ﺑﮑﻨﻰ ! ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﺘﻮﻧﻰ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﺨﺮﻯ ! ﻭ ﺑﺎ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﺎﯾﻖ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﻌﺪﺍ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯿﮑﻨﻰ ! ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﯾﮏ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮﻯ ﺩﺍﺭﻯ !

ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ : ﺧﺐ ! ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ؟

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ : ﺑﺠﺎﻯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻫﻰﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﻰ، ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮی ها ﻣﯿﺪﻯ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﻨﻰ... ﺑﻌﺪﺵ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻯ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪﺍﺗﺶ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﻰ... ﺍﯾﻦ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺗﺮﮎ ﻣﯿﮑﻨﻰ ﻭ ﻣﯿﺮﻯ ﻣﮑﺰﯾﮑﻮ ﺳﯿﺘﻰ ! ﺑﻌﺪﺵ لس آنجلس ! ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﻧﯿﻮﯾﻮﺭﮎ... ﺍﻭﻧﺠﺎﺱ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﻫﻢ ﻣﯿﺰﻧﻰ... ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ : ﺍﻣﺎ ﺁﻗﺎ ! ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﻪ؟

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ : ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ !

ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ : ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ ﺁﻗﺎ؟

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﻤﯿﻨﻪ ! ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﮐﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻭﻣﺪ، ﻣﯿﺮﻯ ﻭ ﺳﻬﺎﻡ ﺷﺮﮐﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﯿﻠﻰ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻰ ! ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ ﺩﻻﺭ ﺑﺮﺍﺕ ﻋﺎﯾﺪﻯ ﺩﺍﺭﻩ !

ﻣﮑﺰﯾﮑﻰ : ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ ﺩﻻﺭ؟؟؟ ﺧﺐ ﺑﻌﺪﺵ ﭼﻰ؟

ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﻰ : ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻰ ! ﻣﯿﺮﻯ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﺳﺎﺣﻠﻰ ﮐﻮﭼﯿﮏ ! ﺟﺎﯾﻰ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻰ ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﻗﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻰ ! ﯾﮏ ﮐﻢ ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮﻯ ﮐﻨﻰ ! ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻧﺖ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﻰ ! ﻭ... ﻣﮑﺰﯾﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﺐ ﻣﻦ ﺍﻻﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﯿﻨﮑﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ !!!

(شعری زیبا از اقبال لاهوری)

ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﭼﻮ ﭘﺮﮔﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ
ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ 


ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ی ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ
ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻠﻢ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﯽ ﻏﻢ ﻭ ﻣﻨﺖ
ﻣﻨﺖ ﻧﮑﺶ ﺍﺯ ﻏﯿﺮ ﻭ ﭘﺮ ﻭ ﺑﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﯽ ﮔﺬﺭﺍﻧﯽ
ﭘﺲ ﺷﺎﮐﺮ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻭ ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎش


:: برچسب‌ها: داستان جالب,
نویسنده : آرامش
سفر عشق

پنجشنبه 3 آبان به سمت روستای زادگاه پدری حرکت کردم شب را در منزل پدر صبح کردیم و پس از نماز صبح بهمراه پدر به سمت مرز حرکت کردیم .برای صبحانه  موکب شهدای مدافع حرم بعد از خرم آباد توقف کردیم .برای نماز و نهار هم در یک موکب در اندیمشک توقف کردیم.جاده منتهی به پارکینگ پایانه مرزی چزابه  ترافیک سنگین بود مسیر 15 دقیقه ای را 1 ساعت در راه بودیم علت ترافیک هم تصادق چند خودرو باهم بود.بعد پارک ماشین  و نشانه گذاری برای یافتن مجدد آن، پیاده بسمت پایانه مرزی حرکت کردیم.تقریبا غروب آفتاب از گیتهای کنترلی ایران و عراق عبور کردیم و به محل توقف خودرو های کرایه ای عراقی رسیدیم.طبق برنامه قبلی قرار شد ابتدا به کاظمین بریم به همین خاطر دنبال ماشین های که به مقصد مورد نظر می رفتند گشتیم{اگر تا کنون از مرز زمینی به عراق نرفته اید باید وضعیت آنجا را تشریح کنم.یک محوطه وسیع  خاکی و بدون هیچ تابلو راهنمایی ، پر از انواع خودروها که بصورت کاملا نامنظم قرار دارند و اطلاع رسانی درباره مقصد توسط رانندگان یا کمک رانندگان انجام می شود .اکثر خودورها هم ون بود} یک راننده سواری پیشنهادداد تا با شصت هزار دینار ما را به مقصدبرساندبا حساب کتابی که انجام دادیم حدود 750 هزار تومان می شد.یک عراقی مسلط به زبان فارسی به ما توصیه کرد ابتدا به شهر العماره که مرکز استان میسان رفته و از آنجا به کاظمین برویم فلذا به توصیه وی عمل کرده و راهی العماره شدیم بعد از یک ساعت واندی به العماره رسیدیم به محض رسیدن ما باران تندی شروع به باریدن کرد. برای آنکه خیس نشویم وارد یک آرایشگاه مردانه شدیم در عرض چند دقیقه تمام خییابان و پیاده رو مملو از آب شد بطوریکه برای تردد باید تا زانو وارد آب شده و حرکت می کردیم. با توجه به فراسیدن شب و بارش تند باران خودرویی به مقصدمان نیافتیم و آرایشگر به ما پیشنهاد داد تا شب را در منزل وی صبح کنیم و صبح به سمت کاظمین حرکت کنیم.....


:: برچسب‌ها: سفر کربلا,
نویسنده : آرامش